چرا در برخی روابط عاشقانه احساس میکنیم که همیشه یک طرف بیشتر میدهد؟
در روابط عاشقانه، تعادل و تساوی در میزان تلاش و سرمایهگذاری عاطفی، نقشی کلیدی در سلامت و پایداری رابطه ایفا میکند. اما متاسفانه، در بسیاری از روابط، یک طرف احساس میکند که همیشه بیشتر از طرف مقابل در حال تلاش، فداکاری و بخشیدن است. این عدم تعادل میتواند منجر به احساس ناخوشایند، خستگی عاطفی و آسیب به رابطه شود. اما چرا این اتفاق میافتد؟ دلایل متعددی میتوانند باعث شوند که یک طرف در رابطه احساس کند بیشتر از دیگری میدهد. در اینجا به ۱۵ نکته کلیدی در این زمینه اشاره میکنیم:
- ✔️
تفاوت در سبکهای دلبستگی:
افراد با سبکهای دلبستگی مختلف (ایمن، مضطرب، اجتنابی) به شکل متفاوتی به روابط نزدیک میشوند. فرد مضطرب ممکن است برای جلب توجه و تایید، بیشتر از فرد اجتنابی تلاش کند. - ✔️
عدم شناخت صحیح از نیازهای یکدیگر:
اگر زوجین نتوانند به درستی نیازهای عاطفی، فیزیکی و ذهنی همدیگر را درک کنند، ممکن است یک طرف بدون اینکه بداند، نیازهای طرف مقابل را برآورده نکند. - ✔️
الگوهای رفتاری از روابط قبلی:
افراد ممکن است الگوهای رفتاری ناسالم از روابط قبلی خود را وارد رابطه جدید کنند. مثلاً اگر فردی در رابطه قبلی نقش قربانی را بازی میکرده، ممکن است این الگو را تکرار کند. - ✔️
عدم برقراری ارتباط موثر:
ناتوانی در بیان احساسات، نیازها و انتظارات به صورت واضح و با صداقت میتواند منجر به سوءتفاهم و نارضایتی شود. - ✔️
ترس از دست دادن:
اگر فردی از ترک شدن یا رها شدن میترسد، ممکن است برای حفظ رابطه، بیش از حد تلاش کند و فداکاری کند. - ✔️
اعتماد به نفس پایین:
افرادی که اعتماد به نفس پایینی دارند، ممکن است برای اثبات ارزشمندی خود، بیش از حد به طرف مقابل توجه و محبت کنند. - ✔️
کمالگرایی:
افراد کمالگرا ممکن است انتظارات غیرواقعی از خود و طرف مقابل داشته باشند و دائماً در تلاش باشند تا رابطه را به حد کاملا مطلوب برسانند. - ✔️
تلاش برای کنترل رابطه:
برخی افراد ممکن است با دادن بیش از حد، در واقع سعی در کنترل طرف مقابل داشته باشند و او را مدیون خود کنند. - ✔️
نادیده گرفتن نیازهای خود:
اگر فردی به طور مداوم نیازهای خود را نادیده بگیرد و فقط به فکر نیازهای طرف مقابل باشد، دچار خستگی عاطفی و نارضایتی خواهد شد. - ✔️
توقع جبران:
گاهی افراد با این امید که طرف مقابل در آینده تلاشهای آنها را جبران خواهد کرد، بیش از حد میدهند. اما اگر این جبران رخ ندهد، احساس ناامیدی میکنند. - ✔️
عدم تعیین مرزهای مشخص:
تعیین نکردن مرزهای مشخص در رابطه باعث میشود که طرف مقابل از فرد سوءاستفاده کند و او را تحت فشار قرار دهد. - ✔️
نقش ناجی:
برخی افراد تمایل دارند نقش ناجی را در رابطه بازی کنند و دائماً در تلاش باشند تا مشکلات طرف مقابل را حل کنند. - ✔️
باورهای نادرست درباره عشق:
باورهای نادرستی مانند “عشق یعنی فداکاری بی قید و شرط” میتوانند باعث شوند که فرد بیش از حد به طرف مقابل بدهد. - ✔️
مشکلات روانی:
در برخی موارد، مشکلات روانی مانند اختلال شخصیت وابسته یا اختلال شخصیت نمایشی میتوانند باعث شوند که فرد به طور افراطی به دنبال جلب توجه و تایید طرف مقابل باشد. - ✔️
تغییر شرایط زندگی:
تغییر شرایط زندگی مانند بیماری، از دست دادن شغل یا مشکلات خانوادگی میتواند باعث شود که یکی از طرفین نیاز به حمایت بیشتری داشته باشد و دیگری مجبور شود بیشتر تلاش کند.
تشخیص اینکه در رابطه ای نامتعادل قرار دارید، اولین قدم برای ایجاد تغییرات مثبت است. باید با خودتان صادق باشید و احساسات خود را بررسی کنید. در ادامه، بررسی دقیقتر این عوامل و ارائه راهکارهایی برای ایجاد تعادل در روابط عاشقانه را دنبال خواهیم کرد.
1. عدم تعادل در نیازها و خواستهها
در هر رابطهای، هر فرد مجموعهای از نیازها و خواستهها را با خود به همراه میآورد.اگر این نیازها و خواستهها به طور نامتعادل برآورده شوند، یک طرف احساس میکند که بیشتر از دیگری تلاش میکند.مثلا ممکن است یک فرد نیاز بیشتری به ابراز محبت کلامی داشته باشد، در حالی که طرف مقابل در نشان دادن محبت از طریق اعمال قویتر است.اگر این تفاوت درک نشود، فرد نیازمند محبت کلامی احساس کمبود میکند.این عدم تعادل میتواند در زمینههای مختلفی مانند نیاز به وقت گذراندن با هم، حمایت عاطفی، یا حتی مسئولیتهای مالی رخ دهد.
باید هر دو طرف به نیازها و خواستههای یکدیگر آگاه باشند و برای برآورده کردن آنها تلاش کنند.
گفتگو و ابراز نیازها به صورت روشن و محترمانه، کلید حل این مشکل است.انعطافپذیری و تمایل به سازش برای ایجاد تعادل در رابطه ضروری است.گاهی اوقات، یک مشاور حرفهای میتواند به زوجها کمک کند تا این نیازها را شناسایی و راههایی برای برآورده کردن آنها پیدا کنند.
2. الگوهای رفتاری آموخته شده
تجربیات گذشته، مخصوصا در دوران کودکی، میتوانند الگوهای رفتاری خاصی را در ما شکل دهند که بر روابط عاشقانه ما تاثیر میگذارند.مثلا فردی که در کودکی مورد بیتوجهی قرار گرفته است، ممکن است در بزرگسالی به دنبال اثبات عشق و جلب توجه شریک زندگی خود باشد و بیش از حد تلاش کند.از سوی دیگر، فردی که در کودکی بیش از حد مورد مراقبت و توجه قرار گرفته است، ممکن است در بزرگسالی انتظارات غیرواقعی از شریک زندگی خود داشته باشد و کمتر برای حفظ رابطه تلاش کند.این الگوها اغلب ناخودآگاه هستند و شناسایی و تغییر آنها نیازمند خودآگاهی و تلاش آگاهانه است.
درک این الگوها و تاثیر آنها بر رفتارمان، قدم اول برای تغییر آنهاست.
گاهی اوقات، مراجعه به یک روانشناس میتواند به ما کمک کند تا این الگوها را شناسایی و راههای سالمتری برای برقراری ارتباط با دیگران یاد بگیریم.باید بدانیم گذشته ما سرنوشت ما نیست و میتوانیم با تلاش و آگاهی، الگوهای رفتاری خود را تغییر دهیم.
3. عدم تعیین مرزهای مشخص
مرزها در هر رابطهای، خطوط قرمز هستند که مشخص میکنند چه رفتارهایی قابل قبول و چه رفتارهایی غیرقابل قبول هستند.اگر مرزهای مشخصی در رابطه وجود نداشته باشد، یک طرف ممکن است احساس کند که از او سوء استفاده میشود یا اینکه نیازهایش نادیده گرفته میشوند.مثلا اگر یک فرد به طور مداوم وقت و انرژی خود را صرف برآورده کردن نیازهای شریک زندگی خود کند، در حالی که نیازهای خودش نادیده گرفته میشوند، احساس خواهد کرد که بیشتر از او میدهد.
نان – عشق محبت، علاقه – روانشناسی مهارت های ارتباطی دختران و پسران” width=”608″ height=”406” /> تعیین مرزهای مشخص به این معنا نیست که خودخواه باشیم، بلکه به این معناست که از خودمان و نیازهایمان مراقبت کنیم و به دیگران اجازه ندهیم که از ما سوء استفاده کنند.
برای تعیین مرزها، باید با خودمان صادق باشیم و نیازهایمان را به طور واضح شناسایی کنیم.
سپس، باید به طور قاطع و محترمانه، این مرزها را به شریک زندگی خود اعلام کنیم.باید بدانیم تعیین مرزها، بخشی ضروری از یک رابطه سالم و متعادل است.
4. ترس از طرد شدن
ترس از طرد شدن یکی از قویترین ترسهای انسانی است و میتواند باعث شود که در روابط عاشقانه بیش از حد تلاش کنیم.فردی که از طرد شدن میترسد، ممکن است برای جلب رضایت شریک زندگی خود، بیش از حد فداکاری کند، نیازهای خودش را نادیده بگیرد و رفتارهایی را تحمل کند که برایش آزاردهنده هستند.این رفتارها معمولاً از یک احساس ناامنی و کمبود اعتماد به نفس ناشی میشوند.فردی که از طرد شدن میترسد، باور ندارد که به تنهایی ارزشمند است و فکر میکند که تنها با راضی نگه داشتن دیگران میتواند مورد پذیرش و دوست داشته شدن قرار گیرد.
غلبه بر ترس از طرد شدن نیازمند افزایش اعتماد به نفس و پذیرش خود است.
باید بدانیم ارزش ما به عنوان یک انسان، به میزان تلاش و فداکاری که برای دیگران میکنیم، بستگی ندارد.ما باید یاد بگیریم که خودمان را دوست داشته باشیم و به خودمان احترام بگذاریم، حتی اگر دیگران ما را دوست نداشته باشند.
5. عدم قدردانی
عدم قدردانی یکی از بزرگترین عوامل ایجاد احساس عدم تعادل در روابط عاشقانه است.اگر یک طرف به طور مداوم تلاش کند و فداکاری کند، اما این تلاشها مورد قدردانی قرار نگیرند، احساس خواهد کرد که نادیده گرفته میشود و ارزشش نادیده گرفته میشود.قدردانی به معنای ابراز سپاسگزاری و قدرشناسی از تلاشها و فداکاریهای طرف مقابل است.این ابراز قدردانی میتواند به صورت کلامی (مانند گفتن “متشکرم” یا “از اینکه در کنارم هستی خوشحالم”) یا به صورت عملی (مانند انجام دادن کاری برای طرف مقابل) باشد.وقتی که احساس میکنیم تلاشهایمان مورد قدردانی قرار میگیرند، انگیزه بیشتری برای ادامه دادن داریم و احساس میکنیم که در یک رابطه عادلانه و متقابل هستیم.
عدم قدردانی میتواند به تدریج باعث ایجاد احساس رنجش و خشم در فردی شود که احساس میکند بیشتر از دیگری میدهد.
ابراز قدردانی، سادهترین و در عین حال موثرترین راه برای تقویت یک رابطه عاشقانه است.
6. نقش قربانی
برخی افراد به طور ناخودآگاه نقش قربانی را در روابط خود ایفا میکنند. این افراد معمولاً احساس میکنند که همیشه مورد ظلم و ستم قرار میگیرند و هیچ کنترلی بر زندگی خود ندارند. آنها ممکن است به طور مداوم شکایت کنند، از دیگران انتظار کمک داشته باشند و مسئولیت زندگی خود را نپذیرند. بازی کردن نقش قربانی، یک راه برای جلب توجه و همدردی دیگران است. فردی که نقش قربانی را ایفا میکند، ممکن است از این طریق سعی کند که از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند و دیگران را مجبور به انجام کارها برای خود کند. اما این رفتار منجر به ایجاد احساس رنجش و خشم در دیگران میشود و روابط را تخریب میکند. برای رهایی از نقش قربانی، باید مسئولیت زندگی خود را بپذیریم و یاد بگیریم که چگونه مشکلات خود را حل کنیم.
7. انتظارات غیرواقعی
انتظارات غیرواقعی از روابط عاشقانه میتواند منجر به احساس عدم تعادل شود. اگر انتظار داشته باشیم که شریک زندگی ما همیشه کامل باشد، همیشه ما را درک کند و همیشه نیازهای ما را برآورده کند، ناامید خواهیم شد. هیچ انسانی کامل نیست و همه ما اشتباه میکنیم. انتظارات غیرواقعی، فشار زیادی بر شریک زندگی ما وارد میکند و باعث میشود که احساس کند نمیتواند به اندازه کافی خوب باشد. برای داشتن یک رابطه سالم، باید انتظارات خود را واقعبینانه کنیم و بپذیریم که شریک زندگی ما نیز انسان است و دارای نقاط قوت و ضعف است. باید بدانیم یک رابطه عاشقانه، یک فرایند پویا و در حال تکامل است و نیاز به تلاش و سازش از هر دو طرف دارد. به جای تمرکز بر انتظارات غیرواقعی، باید بر جنبههای مثبت رابطه و نقاط قوت شریک زندگی خود تمرکز کنیم.
8. سبکهای دلبستگی ناایمن
سبک دلبستگی، روشی است که ما در کودکی یاد گرفتهایم با افراد نزدیک به خود ارتباط برقرار کنیم.سبکهای دلبستگی ناایمن (مانند دلبستگی مضطرب، دلبستگی اجتنابی و دلبستگی آشفته) میتواند بر روابط عاشقانه ما تاثیر منفی بگذارد.فردی که دارای دلبستگی مضطرب است، ممکن است بیش از حد به شریک زندگی خود وابسته باشد و از طرد شدن بترسد.این افراد معمولا نیاز به اطمینان خاطر دائمی از طرف شریک زندگی خود دارند.فردی که دارای دلبستگی اجتنابی است، ممکن است از صمیمیت و وابستگی دوری کند و احساسات خود را پنهان کند.این افراد معمولا تمایلی به ابراز محبت و درگیری عاطفی ندارند.
سبکهای دلبستگی ناایمن میتواند منجر به ایجاد الگوهای رفتاری ناسالم در روابط عاشقانه شود و باعث ایجاد احساس عدم تعادل شود.
شناخت سبک دلبستگی خود و شریک زندگی خود، قدم اول برای بهبود روابط عاشقانه است.در صورت نیاز، مراجعه به یک مشاور حرفهای میتواند به ما کمک کند تا سبک دلبستگی خود را تغییر دهیم و روابط سالمتری برقرار کنیم.
9. عدم برقراری ارتباط موثر
ارتباط موثر، رکن اصلی هر رابطه موفق است.اگر نتوانیم به طور واضح و با صداقت با شریک زندگی خود ارتباط برقرار کنیم، سوء تفاهمها و مشکلات انباشته میشوند و باعث ایجاد احساس عدم تعادل میشوند.ارتباط موثر به معنای گوش دادن فعالانه، ابراز احساسات به صورت سالم و حل مشکلات به صورت سازنده است.عدم برقراری ارتباط موثر میتواند به شکلهای مختلفی ظاهر شود، مانند اجتناب از گفتگو، انتقاد مداوم، سکوت طولانی مدت و یا پرخاشگری کلامی.برای بهبود ارتباطات در رابطه، باید یاد بگیریم که چگونه به طور فعالانه گوش دهیم، همدلی نشان دهیم و احساسات خود را به صورت محترمانه ابراز کنیم.
باید به یاد داشته باشیم که هدف از گفتگو، برنده شدن در بحث نیست، بلکه درک دیدگاه طرف مقابل و رسیدن به یک راه حل مشترک است.
آموزش مهارتهای ارتباطی و تمرین آنها، کلید داشتن یک رابطه سالم و پایدار است.
10. نقش جنسیتی سنتی
در برخی جوامع، نقشهای جنسیتی سنتی بر روابط عاشقانه تاثیر میگذارند و باعث ایجاد عدم تعادل میشوند.مثلا اگر انتظار داشته باشیم که مردان مسئول تامین مالی خانواده باشند و زنان مسئول مراقبت از خانه و فرزندان، یک طرف ممکن است احساس کند که بار سنگینتری را بر دوش دارد.این نقشها اغلب انعطافپذیر نیستند و به افراد اجازه نمیدهند که بر اساس استعدادها و تمایلات خود در رابطه مشارکت کنند.باید با دیدگاههای سنتی به چالش بکشیم و نقشهای جنسیتی را بر اساس توافق و نیازهای هر دو طرف تعیین کنیم.
یک رابطه عادلانه، رابطهای است که در آن هر دو طرف احساس میکنند که در تصمیمگیریها مشارکت دارند و مسئولیتها به طور مساوی تقسیم شدهاند.
به جای پیروی از نقشهای سنتی، باید بر برابری و احترام متقابل در رابطه تاکید کنیم.گفتگو و توافق بر سر نقشها و مسئولیتها، کلید ایجاد یک رابطه متعادل و رضایتبخش است.
11. مشکلات مربوط به عزت نفس
مشکلات مربوط به عزت نفس میتواند به طور قابل توجهی بر پویایی روابط عاشقانه تاثیر بگذارد و باعث ایجاد احساس عدم تعادل شود.فردی که عزت نفس پایینی دارد، ممکن است به دنبال تایید و پذیرش از طرف شریک زندگی خود باشد و برای جلب رضایت او بیش از حد تلاش کند.این افراد معمولا خود را شایسته عشق و احترام نمیدانند و باور دارند که باید برای به دست آوردن آن تلاش زیادی کنند.از سوی دیگر، فردی که عزت نفس بالایی دارد، ممکن است خود را برتر از شریک زندگی خود بداند و رفتارهای خودخواهانه و سلطهجویانه داشته باشد.
تقویت عزت نفس، یکی از مهمترین گامها برای داشتن یک رابطه سالم و متعادل است.
باید یاد بگیریم خودمان را دوست داشته باشیم و به خودمان احترام بگذاریم، بدون اینکه نیاز به تایید و پذیرش از طرف دیگران داشته باشیم.در صورت نیاز، مراجعه به یک روانشناس میتواند به ما کمک کند تا عزت نفس خود را تقویت کنیم و الگوهای رفتاری ناسالم را تغییر دهیم.
12. کنترل گری
کنترلگری یکی از مخربترین رفتارهایی است که میتواند در یک رابطه عاشقانه وجود داشته باشد.فرد کنترلگر سعی میکند تمام جنبههای زندگی شریک زندگی خود را تحت کنترل داشته باشد، از جمله روابط او با دیگران، نحوه لباس پوشیدن، و تصمیمات شخصی.کنترلگری معمولاً از یک احساس ناامنی و ترس از دست دادن ناشی میشود.فرد کنترلگر باور ندارد که میتواند به شریک زندگی خود اعتماد کند و سعی میکند با کنترل او، از خیانت و جدایی جلوگیری کند.کنترلگری میتواند به شکلهای مختلفی ظاهر شود، مانند حسادت شدید، انتقاد مداوم، تهدید، و یا حتی خشونت فیزیکی.
یک رابطه سالم، رابطهای است که در آن هر دو طرف احساس آزادی و استقلال میکنند و به انتخابهای یکدیگر احترام میگذارند.
اگر در رابطهای هستید که در آن احساس میکنید تحت کنترل هستید، باید با یک مشاور حرفهای صحبت کنید و به دنبال راهی برای خروج از این رابطه باشید.
13. کمال گرایی
کمالگرایی میتواند تاثیرات مخربی بر روابط عاشقانه داشته باشد و باعث ایجاد احساس عدم تعادل شود. فرد کمالگرا انتظار دارد که خودش و شریک زندگیاش همیشه بینقص و کاملا مطلوب باشند. این افراد معمولا سختگیر، منتقد و غیرقابلرضایت هستند و به ندرت از دستاوردها و تلاشهای خود یا دیگران راضی میشوند. کمالگرایی باعث میشود که فرد نتواند از لحظات زندگی لذت ببرد و همیشه به دنبال یافتن نقصها و اشتباهات باشد. در روابط عاشقانه، کمالگرایی میتواند منجر به ایجاد فشار و استرس زیادی بر شریک زندگی شود و احساس کند که نمیتواند به اندازه کافی خوب باشد. برای رهایی از کمالگرایی، باید یاد بگیریم که خودمان و دیگران را با تمام نقصها و محدودیتهایمان بپذیریم. باید به یاد داشته باشیم که هیچ انسانی کامل نیست و همه ما اشتباه میکنیم.
14. مشکلات مربوط به سوء استفاده
در برخی موارد، احساس عدم تعادل در روابط عاشقانه ناشی از سوء استفاده است. سوء استفاده میتواند به شکلهای مختلفی ظاهر شود، از جمله سوء استفاده فیزیکی، سوء استفاده عاطفی، سوء استفاده کلامی، سوء استفاده جنسی و سوء استفاده مالی. سوء استفاده عاطفی شامل رفتارهایی مانند تحقیر، تهدید، کنترلگری، و ایجاد احساس گناه است. سوء استفاده کلامی شامل رفتارهایی مانند فریاد زدن، توهین، و تحقیر است. سوء استفاده جنسی شامل هرگونه فعالیت جنسی بدون رضایت طرف مقابل است. سوء استفاده مالی شامل کنترل کردن داراییهای مالی طرف مقابل و یا جلوگیری از دسترسی او به پول است. اگر در رابطهای هستید که در آن مورد سوء استفاده قرار میگیرید، باید به دنبال کمک حرفهای باشید و از خودتان محافظت کنید.
15. تفاوت در سبکهای حل تعارض
سبک حل تعارض هر فرد، روشی است که او برای مقابله با اختلافات و حل مشکلات در روابط خود به کار میگیرد.اگر سبکهای حل تعارض دو طرف در یک رابطه با هم متفاوت باشد، میتواند منجر به ایجاد احساس عدم تعادل و ناامیدی شود.مثلا فردی که از سبک اجتنابی استفاده میکند، ممکن است از رویارویی با مشکلات خودداری کند و سعی کند از بحث و جدل دوری کند.از سوی دیگر، فردی که از سبک رقابتی استفاده میکند، ممکن است به دنبال پیروزی در بحث و اثبات حقانیت خود باشد.این تفاوتها میتواند منجر به ایجاد سوء تفاهم و خشم در رابطه شود.
برای حل این مشکل، باید یاد بگیریم که چگونه با سبکهای حل تعارض مختلف سازگار شویم و به دنبال راهحلهای برد-برد باشیم.
باید به یاد داشته باشیم که هدف از حل تعارض، پیروزی در بحث نیست، بلکه رسیدن به یک توافق مشترک است که برای هر دو طرف رضایتبخش باشد.







خیلی وقت ها احساس می کردم تو رابطه مثل یه بطری خالی شدم که مدام داره عشق می ده اما چیزی براش پر نمی شه. می دونید چیه؟ یه مدت فکر می کردم مشکل از منه که زیادی می بخشم یا زیادی فداکاری می کنم. بعد فهمیدم نه، مشکل از این بود که من توی یه چرخه افتاده بودم که خودم هم نمی شناختمش.
مثلا همیشه فکر می کردم عشق واقعی یعنی بدون قید و شرط بخشیدن، اما یه روز فهمیدم این طوری فقط دارم خودمو گول می زنم. طرف مقابل حتی متوجه زحمت ها نمی شد، چون من هیچ وقت درست نیازهام رو نگفته بودم. انتظار داشتم ذهن خوند کنه! تازه یاد گرفتم که اگر یه رابطه قراره سالم باشه، باید دونفری رشد کنن، نه اینکه یه نفر مدام آب شه و اون یکی حتی تشنگی طرفو نبینه.
مخصوصا یه دفعه یادمه دقیقا تو یه بحث کوچیک، کلی رنجیدگی تو دلم جمع شده بود از بس که خودمو تو رابطه نادیده گرفته بودم. اون موقع بود که فهمیدم اگر من به خودم احترام نذارم، طرف مقابل هم این حق رو به خودش می ده که بی خیال بشه. خلاصه که…
مهم ترین درسی که گرفتم این بود که مرزها رو باید از اول مشخص کنی. نه برای محدود کردن رابطه، بلکه برای جلوگیری از نابودی خودت. نذاشتم ترس از تنها موندن منو مجبور کنه به هر رابطه ناسالمی چسبیده بشم.
کاش زودتر می فهمیدم که عشق سالم، داد و ستد داره. اگه توی یه رابطه ای هستید که حس می کنید انرژی تون مداوم هدر می ره، شاید بهتره یه مکث کنید و ببینید الگوی رفتاری خودتون یا طرف مقابل چیه.
راستی، خوشحال می شم اگه شما هم چنین حسی داشتهاین و راهی برای تعادل پیدا کردین، خاطراتتون رو به اشتراک بذارین. شاید تجربه هاتون بتونه چراغ راه کسایی باشه که الان تو همین شرایطن.
یکی از ریزترین شکست هایی که تو رابطه ها میبینم همینه که آدما فکر می کنن عاشق بودن یعنی از خودگذشتگی مطلق 🤔 تو یک رابطه قدیمی، منم این اشتباه رو کردم… فکر می کردم اگر هر چی دوست داره رو براش انجام بدم عشقه، اما بعد فهمیدم اینطوری فقط دارم خودم رو گم می کنم
خیلی جالبه که چطور بعضی آدما تو رابطه تبدیل می شن به یه ماشین خودکار برای راض نگه داشتن طرف مقابل در حالی که اصلا حواسشون نیست خودشون چی می خوان 😅 انگار تو یه نمایشنامه نقش بازی می کنن که خودشون هم نویسنده اش نیستن
مسئله دیگه ای که دیدم اینه که گاهی اوقات آدما باور دارن “اگه بیشتر بدم، بیشتر دوستم داره” در حالی که واقعیتش اینه که اینطوری فقط رابطه رو به یه میدان مین تبدیل می کنن 😶 حافظه ام هیچ وقت یادش نمی ره که چطور سه ماه کامل هر شب آش می پختم برای کسی که اصلا طعم آش رو دوست نداشت… فقط چون یه بار گفته بود مامانش خوش پخت 😂
یه چیز دیگه که خیلی رابطه ها رو خراب می کنه، وقتی یه طرف مدام در حال پرداخت قرض های عاطفیه که طرف مقابل از رابطه قبلیش با خودش آورده… انگار داره جای کس دیگه ای رو پر می کنه
چیزی که تو روابط سالم دیدم اینه که وقت گذاشتن برای شناختن زبان عاطفی خودت به اندازه شناختن زبان طرف مقابل مهمه… اون موقع کمتر پیش میاد آدم حس کنه داره تو یه ماراتون یک طرفه می دوه 🏃♂️
(برای رعایت فاصله گذاری به جای نیم فاصله از فاصله کامل استفاده شده)