چرا در بعضی روابط، همیشه یکی از طرفین تلاش میکند؟ 18 نکته مهم
در بسیاری از روابط، به ویژه روابط عاطفی، شاهد یک عدم تعادل در میزان تلاش و تعهد هستیم. به طوری که یک نفر به طور مداوم در حال سرمایهگذاری عاطفی، زمانی و انرژی است، در حالی که طرف مقابل کمتر درگیر میشود. این وضعیت میتواند بسیار فرساینده و ناراحتکننده باشد و منجر به نارضایتی و حتی فروپاشی رابطه شود.

اما چه عواملی باعث میشوند که این عدم تعادل در تلاش در یک رابطه به وجود بیاید؟ در این مقاله به 18 نکته کلیدی در این خصوص میپردازیم:
- ✔️
عدم تطابق سبکهای دلبستگی:
سبک دلبستگی افراد، که در دوران کودکی شکل میگیرد، نقش مهمی در نحوه برقراری ارتباط و تعهد آنها در روابط دارد. اگر یکی از طرفین سبک دلبستگی ایمن و دیگری سبک دلبستگی اجتنابی داشته باشد، فرد با سبک اجتنابی ممکن است از صمیمیت و تعهد دوری کند و در نتیجه، فرد با سبک ایمن مجبور شود تلاش بیشتری برای حفظ رابطه انجام دهد. - ✔️
تفاوت در میزان علاقه و عشق:
بدیهی است که اگر میزان علاقه و عشق یک طرف بیشتر از طرف دیگر باشد، فردی که بیشتر دوست دارد، تلاش بیشتری برای جلب رضایت و حفظ رابطه انجام خواهد داد. - ✔️
مشکلات ارتباطی:
عدم توانایی در برقراری ارتباط موثر و با صداقت، میتواند باعث شود که یک طرف به طور مداوم در حال تلاش برای فهمیدن نیازها و خواستههای طرف مقابل باشد، در حالی که طرف دیگر تمایلی به اشتراکگذاری احساسات و افکار خود ندارد. - ✔️
ترس از طرد شدن:
فردی که از طرد شدن میترسد، ممکن است برای جلوگیری از آن، تلاش بیش از حدی برای راضی نگه داشتن طرف مقابل انجام دهد. - ✔️
اعتماد به نفس پایین:
افراد با اعتماد به نفس پایین، ممکن است احساس کنند که شایسته عشق و توجه نیستند و به همین دلیل، برای جبران این کمبود، تلاش بیشتری برای حفظ رابطه انجام دهند. - ✔️
سابقه روابط ناموفق:
تجربیات قبلی در روابط ناموفق، میتواند باعث شود که فرد با احتیاط بیشتری وارد رابطه جدید شود و در نتیجه، کمتر ریسک کند و کمتر تلاش کند. - ✔️
ترس از صمیمیت:
برخی افراد به دلیل ترس از آسیبپذیری، از صمیمیت دوری میکنند و در نتیجه، در برقراری ارتباط عمیق و متعهدانه با مشکل مواجه میشوند. - ✔️
عزت نفس پایین:
این افراد ممکن است احساس کنند ارزش کافی ندارند و باید برای جلب توجه و محبت دیگران، تلاش زیادی بکنند. - ✔️
الگوهای رفتاری ناسالم:
تکرار الگوهای رفتاری ناسالم از روابط قبلی، میتواند منجر به عدم تعادل در تلاش و تعهد شود. - ✔️
عدم درک نیازهای طرف مقابل:
اگر یک طرف از نیازها و خواستههای طرف مقابل بیاطلاع باشد یا به آنها اهمیت ندهد، ممکن است تلاش کافی برای برآورده کردن آنها انجام ندهد. - ✔️
تفاوت در اولویتهای زندگی:
اگر اولویتهای زندگی دو طرف با هم متفاوت باشد، ممکن است یکی از طرفین تلاش بیشتری برای سازگاری و تطبیق با اولویتهای طرف مقابل انجام دهد. - ✔️
عدم وجود اهداف مشترک:
نداشتن اهداف مشترک در رابطه، میتواند باعث شود که یکی از طرفین احساس کند که رابطه به سمت مشخصی پیش نمیرود و در نتیجه، انگیزه خود را برای تلاش از دست بدهد. - ✔️
عدم قدردانی:
اگر تلاشهای یک طرف نادیده گرفته شود یا مورد قدردانی قرار نگیرد، ممکن است انگیزه خود را برای ادامه تلاش از دست بدهد.
- ✔️
وابستگی عاطفی:
وابستگی بیش از حد به طرف مقابل، میتواند باعث شود که فرد برای حفظ رابطه به هر قیمتی تلاش کند، حتی اگر این تلاشها یکطرفه باشد. - ✔️
کنترلگری:
فرد کنترلگر ممکن است تلاش کمتری در رابطه انجام دهد زیرا احساس میکند همه چیز تحت کنترل اوست. - ✔️
نارسیسیسم (خودشیفتگی):
افراد خودشیفته معمولاً به نیازهای دیگران توجهی ندارند و انتظار دارند که همه چیز حول محور آنها بچرخد. - ✔️
دوری گزینی:
برخی افراد به طور ناخودآگاه از صمیمیت دوری میکنند و به همین دلیل، در برقراری ارتباط عمیق و متعهدانه با مشکل مواجه میشوند. - ✔️
وجود مشکلات روانی:
برخی از مشکلات روانی مانند افسردگی، اضطراب و اختلالات شخصیتی، میتوانند منجر به عدم تعادل در تلاش و تعهد در رابطه شوند.
شناخت این عوامل و تلاش برای رفع آنها، میتواند به بهبود رابطه و ایجاد تعادل بیشتر در تلاش و تعهد کمک کند. اگر در رابطهای هستید که احساس میکنید همیشه شما تلاش میکنید، باید با طرف مقابل خود در مورد احساسات خود صحبت کنید و سعی کنید علت این عدم تعادل را شناسایی کنید.
چرا در بعضی روابط، همیشه یکی از طرفین تلاش میکند؟
عدم تعادل در نیازها و انتظارات
در بسیاری از روابط، یک طرف ممکن است نیازها و انتظارات بیشتری نسبت به طرف دیگر داشته باشد. این میتواند منجر به این شود که او تلاش بیشتری برای حفظ و بهبود رابطه انجام دهد. مثلا اگر یک نفر به توجه و محبت بیشتری نیاز داشته باشد، ممکن است بیشتر برای برنامهریزی قرارها، ابراز علاقه و حل مشکلات پیشقدم شود. در حالی که طرف مقابل، با نیازهای کمتر یا متفاوت، لزوماً این انگیزه را نداشته باشد. این عدم تعادل، خودبهخود بار مسئولیت بیشتری را بر دوش فرد پرتلاشتر میاندازد. شناسایی و درک این نیازها، قدم اول در حل این مشکل است. در غیر این صورت، این حس به مرور زمان، خستگی و سرخوردگی را در فرد پرتلاش ایجاد میکند. باید به یاد داشته باشیم که هیچ رابطهای یکسان نیست و نیازهای هر فرد در آن متفاوت است.
ترس از دست دادن
ترس از دست دادن طرف مقابل میتواند یکی از قویترین محرکها برای تلاش بیش از حد در یک رابطه باشد. فردی که احساس ناامنی میکند، ممکن است برای حفظ رابطه دست به هر کاری بزند. این ترس میتواند ناشی از تجربیات گذشته، کمبود اعتماد به نفس یا ویژگیهای شخصیتی خاص باشد. فرد ممکن است دائماً در تلاش برای راضی کردن طرف مقابل، اجتناب از ایجاد اختلاف و پذیرش هرگونه شرایطی باشد. این رفتار، در بلندمدت، نه تنها باعث فرسودگی فرد میشود، بلکه ممکن است جذابیت او را نیز برای طرف مقابل کاهش دهد.
یک رابطه سالم، بر پایهی اعتماد و امنیت بنا شده است، نه ترس و التماس. درک این ترس و تلاش برای غلبه بر آن، برای هر دو طرف ضروری است. این ترس میتواند ناشی از کمبود خودباوری و اتکا به نفس باشد.
تفاوت در ارزشگذاری رابطه
گاهی اوقات، یک طرف رابطه را با ارزش بیشتری نسبت به طرف دیگر میداند.این ارزشگذاری میتواند به دلایل مختلفی مانند وابستگی عاطفی، سرمایهگذاری زمانی و انرژی، یا ترس از تنهایی باشد.وقتی یک نفر رابطه را به عنوان یک اولویت اصلی در زندگی خود در نظر میگیرد، ممکن است برای حفظ و بهبود آن تلاش بیشتری انجام دهد.در مقابل، فردی که رابطه را با ارزش کمتری میبیند، ممکن است انگیزه کمتری برای تلاش و سازش داشته باشد.این تفاوت در ارزشگذاری، میتواند منجر به عدم تعادل در تلاشها و احساس بیعدالتی در فرد پرتلاشتر شود.
ارزیابی مجدد ارزشهای شخصی و بررسی جایگاه رابطه در زندگی، میتواند به حل این مشکل کمک کند.
گفتگو و تبادل نظر در مورد این ارزشها، گامی مهم در جهت ایجاد تفاهم است.مهم است به یاد داشته باشیم که ارزشگذاری رابطه، یک امر کاملاً شخصی است.
شخصیتهای وابسته
افراد با شخصیتهای وابسته، معمولاً تمایل دارند برای جلب رضایت دیگران و اجتناب از طرد شدن، تلاش زیادی در روابط خود انجام دهند.آنها ممکن است نیازهای خود را نادیده بگیرند و به طور مداوم به دنبال تایید و توجه طرف مقابل باشند.این وابستگی عاطفی، باعث میشود که آنها بار مسئولیت بیشتری را در رابطه بر دوش بکشند و از ابراز نارضایتی خود اجتناب کنند.ترس از تنهایی و رها شدن، آنها را به سمت رفتارهای بیش از حد مهربانانه و فداکارانه سوق میدهد.شناخت این الگوهای رفتاری و تلاش برای استقلال عاطفی، میتواند به این افراد کمک کند تا روابط سالمتری داشته باشند.
مشاوره روانشناسی، میتواند ابزاری موثر در جهت تقویت اعتماد به نفس و کاهش وابستگی باشد.
یادگیری ابراز وجود و تعیین مرزهای شخصی، از اهمیت بالایی برخوردار است.این افراد باید بیاموزند که ارزش آنها به عنوان یک فرد، به تایید دیگران وابسته نیست.
عدم مهارتهای ارتباطی
ضعف در مهارتهای ارتباطی میتواند یکی از دلایل اصلی عدم تعادل در تلاشهای یک رابطه باشد.اگر یک طرف نتواند به طور موثر نیازها، خواستهها و احساسات خود را بیان کند، ممکن است طرف مقابل متوجه نیاز به تلاش بیشتر نشود.در ضمن، عدم توانایی در گوش دادن فعالانه و همدلانه به طرف مقابل، میتواند منجر به سوءتفاهم و نارضایتی شود.وقتی ارتباطات شفاف و با صداقت وجود نداشته باشد، بار مسئولیت بر دوش فردی میافتد که تلاش بیشتری برای درک و حل مشکلات میکند.آموزش مهارتهای ارتباطی، مانند گوش دادن فعالانه، ابراز وجود و حل تعارض، میتواند به بهبود روابط کمک کند.
تمرین و ممارست در این مهارتها، کلید دستیابی به ارتباطات موثر است.
به یاد داشته باشیم که ارتباطات سالم، نیازمند تلاش و تعهد هر دو طرف است.گاهی اوقات، سکوت و اجتناب از گفتگو، خود بزرگترین مانع در یک رابطه است.
عادت به نقش نجاتدهنده
بعضی از افراد به طور ناخودآگاه عادت دارند در روابط خود نقش نجاتدهنده را ایفا کنند. آنها ممکن است احساس کنند که مسئولیت رفع مشکلات و خوشحال کردن طرف مقابل را بر عهده دارند. این افراد معمولاً تمایل دارند بیش از حد فداکاری کنند و نیازهای خود را نادیده بگیرند. این رفتار، نه تنها باعث فرسودگی آنها میشود، بلکه ممکن است طرف مقابل را نیز منفعل و وابسته کند. تغییر این الگوهای رفتاری نیازمند شناخت و آگاهی از انگیزههای پنهان است. مشاوره روانشناسی، میتواند در این زمینه بسیار کمککننده باشد. به یاد داشته باشیم که هیچکس نمیتواند مسئول خوشبختی دیگری باشد. یک رابطه سالم، بر پایهی برابری و مسئولیتپذیری هر دو طرف بنا شده است.
تفاوت در سبکهای دلبستگی
سبک دلبستگی افراد، که در دوران کودکی شکل میگیرد، میتواند تاثیر زیادی بر نحوه تعامل آنها در روابط عاشقانه داشته باشد. افرادی که دارای سبک دلبستگی ناایمن هستند، ممکن است رفتارهای متفاوتی از خود نشان دهند که منجر به عدم تعادل در تلاشها شود.
مثلا افراد دارای سبک دلبستگی اجتنابی، ممکن است از صمیمیت و تعهد دوری کنند و انگیزه کمتری برای تلاش در رابطه داشته باشند. در مقابل، افراد دارای سبک دلبستگی مضطرب، ممکن است بیش از حد تلاش کنند تا از طرد شدن جلوگیری کنند. شناخت سبک دلبستگی خود و طرف مقابل، میتواند به درک بهتر الگوهای رفتاری و ایجاد روابط سالمتر کمک کند. مشاوره تخصصی، میتواند در این زمینه راهگشا باشد. تغییر سبک دلبستگی، نیازمند زمان، صبر و تعهد است. آگاهی از این تفاوتها، گامی مهم در جهت بهبود روابط است.
فشار اجتماعی و فرهنگی
در برخی از جوامع، فشار اجتماعی و فرهنگی بر روی زنان بیشتر است تا در روابط عاشقانه تلاش بیشتری انجام دهند. این فشار میتواند ناشی از انتظارات کلیشهای جنسیتی و نقشهای سنتی زنانه باشد. زنان ممکن است احساس کنند که مسئولیت حفظ رابطه و خوشحال کردن مرد را بر عهده دارند، حتی اگر این به قیمت نادیده گرفتن نیازهای خود تمام شود. این فشار میتواند منجر به عدم تعادل در تلاشها و احساس بیعدالتی در زنان شود. آگاهی از این فشارهای اجتماعی و فرهنگی و تلاش برای تغییر آنها، امری ضروری است. مبارزه با کلیشههای جنسیتی، گامی مهم در جهت ایجاد روابط برابر و سالم است. به یاد داشته باشیم که هر فرد، صرف نظر از جنسیت، حق دارد نیازهای خود را در یک رابطه ابراز کند. برابری، پایه و اساس یک رابطه سالم و پایدار است.
عدم قدردانی
وقتی تلاشهای یک فرد در رابطه قدردانی نمیشود، ممکن است انگیزه خود را برای ادامه دادن از دست بدهد. عدم قدردانی میتواند به صورتهای مختلفی مانند عدم تشکر زبانی، عدم توجه به نیازها و خواستهها، یا عدم ابراز محبت و علاقه بروز کند. وقتی یک نفر احساس میکند که تلاشهایش دیده نمیشود و ارزشی ندارد، ممکن است از ادامه دادن خسته شود و رابطه دچار مشکل شود. ابراز قدردانی و تشکر، یکی از سادهترین و موثرترین راهها برای تقویت رابطه و افزایش انگیزه طرف مقابل است. به یاد داشته باشیم که قدردانی، یک سرمایهگذاری ارزشمند در رابطه است. کوچکترین نشانههای قدردانی، میتواند تاثیر بزرگی بر روحیه فرد داشته باشد. قدردانی، نه تنها باعث خوشحالی طرف مقابل میشود، بلکه خود شما را نیز شادتر میکند.
بیایید قدردان نعمتهای کوچک و بزرگ زندگی خود باشیم.
مشکلات حلنشده گذشته
گاهی اوقات، مشکلات حلنشده گذشته میتوانند مانند باری سنگین بر دوش رابطه سنگینی کنند و باعث شوند که یک طرف تلاش بیشتری برای جبران و ترمیم رابطه انجام دهد. این مشکلات میتوانند شامل خیانت، دروغ، سوءتفاهمات و یا آسیبهای عاطفی باشند. تا زمانی که این مشکلات به طور کامل حل نشوند، ممکن است رابطه به طور کامل بهبود نیابد و عدم تعادل در تلاشها همچنان وجود داشته باشد. مراجعه به یک مشاور متخصص میتواند در حل این مشکلات و ترمیم رابطه بسیار کمککننده باشد. بخشیدن و گذشت، گامی مهم در جهت رهایی از گذشته است. با هم به دنبال راه حل باشید و به یکدیگر فرصت دهید.
تغییر شرایط زندگی
تغییر شرایط زندگی، مانند تغییر شغل، نقل مکان به شهر دیگر، یا تولد فرزند، میتواند تاثیر زیادی بر دینامیک یک رابطه داشته باشد. این تغییرات میتوانند باعث شوند که یکی از طرفین به دلیل مشغله بیشتر، استرس، یا کمبود وقت، نتواند به اندازه قبل در رابطه تلاش کند. در این شرایط، طرف مقابل ممکن است برای جبران این کمبود و حفظ تعادل در رابطه، تلاش بیشتری انجام دهد. درک شرایط جدید و همکاری برای تطبیق با آن، امری ضروری است. ارتباطات باز و با صداقت، میتواند به هر دو طرف کمک کند تا از نیازها و انتظارات یکدیگر آگاه باشند. انعطافپذیری و سازگاری، کلید موفقیت در این شرایط است. به یاد داشته باشیم که تغییر، بخشی اجتنابناپذیر از زندگی است. با هم، قویتر از همیشه از این چالشها عبور کنید.
رقابت در رابطه
وجود حس رقابت در یک رابطه، به جای حس همکاری و همدلی، میتواند باعث شود که یکی از طرفین برای برتری یافتن و اثبات خود، تلاش بیشتری انجام دهد. این رقابت میتواند در زمینههای مختلفی مانند موفقیت شغلی، جذابیت ظاهری، یا مهارتهای اجتماعی بروز کند. این رقابت، به جای تقویت رابطه، باعث ایجاد تنش و نارضایتی میشود. تغییر دیدگاه و تمرکز بر همکاری و همدلی، میتواند به بهبود رابطه کمک کند. به یاد داشته باشیم که هدف اصلی یک رابطه، حمایت و رشد یکدیگر است، نه رقابت با یکدیگر. تشویق و تحسین دستاوردهای یکدیگر، گامی مهم در جهت تقویت رابطه است. بیایید با هم، به سوی موفقیت گام برداریم. همکاری، کلید دستیابی به اهداف مشترک است.
اعتیاد
اعتیاد یکی از طرفین به مواد مخدر، الکل، ، یا هر نوع اعتیاد دیگری میتواند بار سنگینی بر دوش رابطه وارد کند. فرد معتاد معمولاً توانایی و انگیزه کمتری برای تلاش در رابطه دارد و مسئولیتهای خود را نادیده میگیرد. در این شرایط، طرف مقابل ممکن است برای حفظ رابطه و حمایت از فرد معتاد، تلاش بیشتری انجام دهد. این تلاش میتواند شامل مراقبت از فرد معتاد، پرداخت هزینههای درمانی، و مقابله با مشکلات ناشی از اعتیاد باشد. درمان اعتیاد، اولین و مهمترین گام در جهت بهبود رابطه است. حمایت و تشویق فرد معتاد برای دریافت کمک حرفهای، امری ضروری است. به یاد داشته باشیم که اعتیاد، یک بیماری است و نیاز به درمان دارد. شما تنها نیستید، از کمک حرفهای استفاده کنید. با هم، میتوانید بر اعتیاد غلبه کنید.
بیماریهای روانی
بیماریهای روانی، مانند افسردگی، اضطراب، یا اختلال دوقطبی، میتوانند تاثیر زیادی بر توانایی و انگیزه یک فرد برای تلاش در رابطه داشته باشند. فرد مبتلا به بیماری روانی ممکن است احساس خستگی، ناامیدی، یا بیعلاقگی کند و نتواند به طور کامل در رابطه مشارکت کند. در این شرایط، طرف مقابل ممکن است برای حمایت و کمک به فرد بیمار، تلاش بیشتری انجام دهد. این تلاش میتواند شامل درک و همدلی با فرد بیمار، تشویق او به دریافت درمان، و کمک به او در انجام کارهای روزمره باشد. درمان بیماری روانی، اولین و مهمترین گام در جهت بهبود رابطه است. حمایت و درک شما، برای فرد بیمار بسیار ارزشمند است. به یاد داشته باشیم که بیماری روانی، یک بیماری است و نیاز به درمان دارد. شما تنها نیستید، از کمک حرفهای استفاده کنید. با هم، میتوانید از این چالش عبور کنید.
اختلافات خانوادگی
وجود اختلافات خانوادگی، مخصوصا بین خانواده یکی از طرفین و طرف مقابل، میتواند فشار زیادی بر رابطه وارد کند و باعث شود که یک طرف برای حفظ رابطه و جلب رضایت هر دو طرف، تلاش بیشتری انجام دهد. این اختلافات میتوانند ناشی از تفاوتهای فرهنگی، مذهبی، یا ارزشی باشند. ایجاد مرزهای مشخص و قاطع، برای محافظت از رابطه، امری ضروری است. تلاش برای ایجاد تفاهم و احترام متقابل بین خانوادهها، میتواند به کاهش تنشها کمک کند. به یاد داشته باشیم که رابطه شما، اولویت اصلی شماست. با هم، در برابر فشارهای خارجی ایستادگی کنید. ارتباطات قوی و سالم، کلید عبور از این چالش است.
توقعات غیرواقعی
داشتن توقعات غیرواقعی از رابطه و طرف مقابل، میتواند باعث شود که یک طرف دائماً احساس نارضایتی کند و برای رسیدن به این توقعات غیرممکن، تلاش بیش از حدی انجام دهد. این توقعات میتوانند شامل انتظار کمال از طرف مقابل، انتظار رفع تمام نیازها و خواستهها، یا انتظار داشتن یک رابطه بدون هیچگونه مشکل و تعارض باشند. اصلاح توقعات و داشتن دیدگاهی واقعبینانهتر نسبت به رابطه، امری ضروری است. به یاد داشته باشیم که هیچ رابطهای کامل نیست و همواره با چالشها و مشکلاتی همراه خواهد بود. تمرکز بر نقاط قوت رابطه و قدردانی از آنچه که دارید، میتواند به افزایش رضایت شما کمک کند. ارتباطات باز و با صداقت، میتواند به هر دو طرف کمک کند تا از توقعات یکدیگر آگاه باشند. با هم، یک رابطه واقعبینانه و سالم بسازید. تعادل، کلید یک رابطه پایدار است.
ازدواج به خاطر اجبار یا مصلحت
در برخی موارد، ازدواج به دلیل اجبار خانوادگی، فشارهای اجتماعی یا مصلحتهای مالی انجام میشود. در چنین شرایطی، ممکن است یکی از طرفین تمایلی واقعی به رابطه نداشته باشد و در نتیجه، تلاش کمتری برای حفظ و بهبود آن انجام دهد. طرف مقابل که به این رابطه متعهدتر است، ناگزیر تلاش بیشتری میکند تا تعادل را حفظ کند. در این نوع ازدواجها، فقدان عشق و علاقه متقابل میتواند باعث بروز مشکلات جدی شود. مشاوره پیش از ازدواج و آگاهی از انگیزههای واقعی هر دو طرف، میتواند از بروز چنین مشکلاتی پیشگیری کند. اگر در چنین وضعیتی قرار دارید، با صداقت با طرف مقابل صحبت کنید و به دنبال راه حل مناسب باشید. هیچکس نباید مجبور به زندگی در یک رابطه ناخوشایند باشد. شجاعت تغییر، میتواند زندگی شما را نجات دهد.
نقش والدین در زندگی مشترک
دخالت بیش از حد والدین در زندگی مشترک میتواند باعث ایجاد تنش و عدم تعادل در تلاشها شود. زمانی که یکی از طرفین به شدت تحت تاثیر نظرات و خواستههای والدین خود قرار دارد، ممکن است نتواند به درستی از همسرش حمایت کند و در نتیجه، بار مسئولیت بیشتری بر دوش طرف مقابل بیفتد. این دخالتها میتواند به شکلهای مختلفی مانند انتقاد از همسر، تصمیمگیری به جای فرزند یا تحمیل ارزشها و باورها بروز کند. ایجاد مرزهای مشخص و قاطع با والدین، برای حفظ استقلال و سلامت رابطه ضروری است. در ضمن، باید هر دو طرف از یکدیگر حمایت کنند و در برابر فشارهای خارجی ایستادگی نمایند. ارتباطات باز و با صداقت با والدین، میتواند به کاهش تنشها کمک کند. هدف نهایی، ایجاد تعادل بین احترام به والدین و حفظ استقلال زندگی مشترک است.







گاهی در روابط یکی از طرفین حس می کند مدام در حال دویدن است و طرف دیگر فقط تماشا می کند. این وضعیت می تواند واقعا فرساینده باشد. من خودم تجربه کردم که چطور تلاش یک طرفه کم کم تمام انرژی آدم را می گیرد بدون اینکه تغییری ایجاد شود.
یک نکته مهم که کمتر کسی بهش توجه می کند اینه که گاهی اصلا طرف مقابل متوجه نیست شما چقدر تلاش می کنید. ممکن است اون اصلا نداند که شما چه احساسی دارید یا چقدر درگیر هستید. من بارها دیدم که فقط با یک گفتگوی ساده و بیان احساسات واقعی، طرف مقابل شوکه شده که چقدر اوضاع نامتعادله.
در مورد تفاوت علاقه هم مسئله جالبی هست. بعضی وقتها یک نفر واقعا بیشتر دوست دارد و اون یکی کمتر. اینجا کار سخته چون نمی شود کسی را مجبور کرد بیشتر دوست داشته باشد. من یاد گرفتم که اگر کسی حاضر نیست قدمی بردارد، شاید بهتر باشد بپذیریم که این رابطه ارزش اینهمه تلاش را ندارد.
یک چیز مهم دیگه، ترس از تنهایی است. خیلی ها فقط به خاطر اینکه می ترسند تنها بمانند، حاضرند هر شرایطی را تحمل کنند. من خودم زمانی اینطور بودم تا اینکه فهمیدم بهتر است تنها باشم تا در کنار کسی که حاضرش نیست با من باشد. الان بعد از چند سال می بینم که آن تصمیم چقدر زندگی ام را تغییر داد.
بعضی ها هم فکر می کنند اگر بیشتر تلاش کنند، طرف مقابل عوض می شود. اما تجربه به من نشان داد که مردم تا خودشان نخواهند، تغییر نمی کنند. این یک واقعیت سخت اما مهم است.